دانلود رمان تمنای وجودم (جاوا ،آندروید،تبلت و pdf)

ساخت وبلاگ

نویسنده :مهرنوش

ساخت :فرزانه

بخشی از رمان تمنای وجودم:

امير بلند شد گيتارش رو برداشت و گفت:اتفاقا ميخوام براي يه خانوم جيگر هم بزنم و هم بخونم .

دخترها به هم نگاه کردن .من و شيوا هم با تعجب همديگر رو نگاه کرديم

يکي از دخترها گفت :حالا اين خانومي که ميگي مجرده يا متاهل ؟

-خب معلومه ،مجرد .اين ديگه پرسيدن داشت

يکي از پسرها گفت:امير ،راه افتادي

-من 25 ساله که راه افتادم .

مژگان:امير نکنه واقع خبريه؟

-پس من دارم چي ميگم

بعد هم به طرف جمع بزرگترها رفت .بيشتر بچه ها رفتن اون طرفي اما من و شيوا انجا مونديم.

امير چنگي به گيتارش زد و گفت:خانوم ها ،آقايان ...امروز ميخوام از طرف خودم روز مادر رو به

همه مادرها تبريک بگم و البته روز زن .....خيلي منتظر امشب بودم .چون با تمام وجودم ميخوام

براي زني که دوستش دارم و الان در بين شما س بخونم ،شايد از اين طريق به احساسات من

پي ببره ....تنها چيزي که ميتونم بگم اينه که خيلي دوستش دارم و تا آخر دنيا خودم نوکرشم ...

....نميدونم اون احساس لعنتي که به سراغم اومد چي بود .يه لحظه ياد حرف هستي افتادم

(حتما کسي رو دوست داره )

مستانه به جان خودم ميزنم همينجا جلوي اين همه آدم حالت رو ميگيراما ...بابا خجالت هم خوب

چيزيه ....اصلا چه بهتر ...اه ،اه ،اه، اينقدر از اين جلف بازيهايي که اين پسرا از خودشون درميارن

بدم مياد ...حالا فکر کرده تحفه همه عاشق اين شدن که ميخواد نشون بده يکي ديگه رو دوست داره

اس ام اس...
ما را در سایت اس ام اس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سجاد permin بازدید : 465 تاريخ : يکشنبه 12 آبان 1392 ساعت: 1:42