داستان خنده دار آقوی همساده

ساخت وبلاگ

آقو ما يه روز تو خونه نشسته بوديم اي خانوممون داشت لباسارو مينداخت تو ماشين لباسشويي...يهو برگشت پرسيد:ساده،تو به خاطر خوشگليم باهام ازدواج کردي يا اخلاق خوبم؟مام گفتيم:خانوم فکر کنم واس اي اعتماد به نفست!آقو ما اينو گفتيم مارو هم با لباس چرکا انداخت تو ماشين لباسشويي!يني اي دکمه شو که زدا يکي از شيرينترين و فرحبخشترين لحظات زندگي ما شروع شد!ها ها ها...انقد چرخيديم انقد چرخيديم جاي مغز و قلبمون عوض شده الآن 2ساله ما شکست عشقي که ميخوريم سکته مغزي ميکنيم!فکر ميکرديم تو اي ماشينو ميميريم ولي متاسفانه از بد روزگار زنده مونديم...ولي ميگن گر ز حکمت ببندد دري ز رحمت گشايد در ديگري...خانوممون به جاي "رنگين تاژ" اشتباهي "سپيد تاژ" ريخت ما سفيد شديم تو خيابون مامورا مارو با "مايکل جکسون" اشتباه گرفتن مارو بردن به جرم "انجام حرکات موزون" 36سال حبس واسمون بريدن! آقو رفتيم درخواست تجديد نظر داديم ازمون آزمايش DNA گرفتن واس تشخيص هويت به اين نتيجه رسيدن که ما خود جنيف لوپزيم!36سال حبسمون شد 14بار اعدام و 3بار سنگسار!ها ها ها....يني داغونما!

اس ام اس...
ما را در سایت اس ام اس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سجاد permin بازدید : 585 تاريخ : يکشنبه 12 آبان 1392 ساعت: 2:04